داستانک های پسرک بی نمک
جالب ترین نوشته ها 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نوشته های یک پسر بی نمک و آدرس namakdoon.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مهدی سلوکی در ۱۴ خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در اصفهان به دنیا آمد،
پدرش افسر نیروی هوایی ارتش و اصالتا تهرانی است،
زمانی که مهدی به دنیا آمد، سرهنگ سلوکی مامور به خدمت در پایگاه هشتم
شکاری نیروی هوایی در اصفهان بود و به همین دلیل شناسنامه‌اش را در اصفهان گرفتند
پس از پایان ماموریت پدر به همراه خانواده به تهران بازگشت و در محله نارمک تهران سکنی گزید.
مادر او اصالتا اراکی است، فرزند اول خانواده محمد در ۳ اسفند ماه سال ۱۳۵۸ به دنیا آمد،محمد سلوکی
مجری شبکه تهران است. خانواده سلوکی‌ها اصیل و متعصب و مذهبی‌اند.
پدر و مادر هر دو تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بودند.


ادامه مطلب
[ 30 مهر 1389برچسب:عکس و بیوگرافی بازیگران, ] [ 11:46 ] [ namakdoon ]

حسام نواب صفوی در سال ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. او تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک لیسانس بازیگری شد. نواب صفوی در طول سابقه هنری خود علاوه بر بازی در فیلم‌های سینمایی به ایفای نقش در سریال‌های تلویزیونی نیز پرداخته است که از جمله فعالیت‌های او می توان به فیلم‌های «اعتراض»، «نان و عشق وموتور هزار»، «اتانازی»، «عروس خوشقدم»، «سیزده گر به روی شیروانی» و «سودای پرواز» و سریال‌های «بازگشت به خانه»، «شن‌های کف رودخانه»، «کیف انگلیسی» و «روشن تر از تاریکی (داستان زندگی ملاصدرا)» اشاره کرد. لازم به ذکر است نواب صفوی علاوه بر بازیگری نوازندگی را نیز تجربه کرده و دارای مدرک افتخاری نوازندگی پیانو می باشد.

 


ادامه مطلب
[ 29 مهر 1389برچسب:عکس و بیوگرافی بازیگران, ] [ 22:28 ] [ namakdoon ]

مرد آهنگری سکته مغزی کرده بود و به واسطه آن بخش سمت راست بدنش فلج شده بود. او چون خانه نشین شده بود ، دائم گریه می کرد و هر وقت کسی احوالش را می پرسید بلافاصله بغضش می ترکید و زار زار در احوال خود می گریست. سرانجام خانواده مرد دست به دامان شیوانا شدند و ازاو خواستند تا مرد آهنگر را دلداری دهد و با او صحبت کند...


ادامه مطلب
[ 29 مهر 1389برچسب:, ] [ 15:2 ] [ namakdoon ]

 

ژاپن: به شدت مطالعه مي‌كند و براي تفريح روبات مي‌سازد!
مصر: درس مي‌خواند و هر از گاهي بر عليه حسني‌مبارك، در و پنجره دانشگاهش را مي‌شكند!
هند: پس از چند سال درس خواندن، عاشق دختر خوشگلي مي‌شود و همزمان برادر دوقولويش كه سالها گم شده بود را پيدا مي‌كند. سپس ماجراهاي عاشقانه و اكشن پيش مي‌آيد و سرانجام آن دو با هم عروسي مي‌كنند و همه چيز به خوبي و خوشي تمام مي‌شود!
عراق:
مدام به تيرها و خمپاره‌هاي تروريست‌ها جاخالي مي‌دهد و در صورت زنده ماندن
درس مي‌خواند.........

 


ادامه مطلب
 

یك روز يك زن و مرد ماشينشون با هم تصادف ناجوري مي كنه بطوريكه ماشين هردوشون بشدت آسيب ميبينه
ولي هردوشون بطرز معجزه آسايي جون سالم بدر مي برن
وقتي كه هر دو از ماشينشون كه حالا تبديل به آهن قراضه شده بيرون ميان ، رانندهء خانم بر ميگرده ميگه - آه چه جالب شما مرد هستيد ! ببينيد چه بروز ماشينامون اومده ! همه چيز داغون شده ولي ما سالم هستيم!!!

 


ادامه مطلب
[ 28 مهر 1389برچسب:, ] [ 19:14 ] [ namakdoon ]

مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد.
مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر در حالی که گریه میکرد، گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی ... فقط 75 سنت دارم، درحالی که گل رز 2 دلار میشود.
مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم .

وقتی از گلفروشی خارج میشدند، مرد به دختر گفت: مادرت کجاست؟ میخواهی ترا برسانم؟
دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به طرف قبرستان اشاره کرد.
مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.

مرد دلش گرفت و طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد.

 

[ 28 مهر 1389برچسب:, ] [ 18:2 ] [ namakdoon ]

ما يك رفيقي داشتيم كه از نظر باحال بودن دو سه برابر ما بود (ديگر حسابش را بكنيد كه او كي بود)
اين بنده خدا به خاطر مشكلات زيادي كه داشت نتوانست درس بخواند و در دبيرستان درس را طلاق داد و رفت سراغ زندگيش.
زده بود توي كار بنائي و عملگي ساختمان (از همين كارگرهائي كه كنار خيابان مي ايستند تا كسي براي بنائي بيايد دنبالشان...


ادامه مطلب
[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 17:2 ] [ namakdoon ]

 

نامه یک پسر عاشق به دختر مورد علاقه اش، لطفا تا آخرشو بخوانید تا متوجه عشق پسر به دختر مورد علاقه اش شوید.
1- محبت شدیدی كه صادقانه به تو ابراز میكردم
2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم



ادامه مطلب
[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 16:56 ] [ namakdoon ]

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجود اينکه پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟؟؟


ادامه مطلب
[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 16:43 ] [ namakdoon ]

یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوق‌العاده زیبا است ازدواج کرد.
اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه می‌خوردند، آنها از هم جدا شدند...


ادامه مطلب
[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 16:39 ] [ namakdoon ]

يه روز یه ترکه،
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد!
جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،
فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو.. ،
برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.. .
یه روز یه رشتیه - اتفاقاً آخوند هم بود.. ! -
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد،
برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدا کرد.. .
یه روز یه لره بود، به اسم شاپور بختیار؛
جونش رو برای عقایدش از دست داد،
با او نا مهربانی کردیم، تا اینکه در مأمن و آسایشگاه دور از وطن، سرش رو بریدند.. .
یه روز ما همه با هم بودیم.. ، ترک و رشتی و لر و اصفهانی و .. !
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند.. ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم،
به همدیگه می خندیم،
و اینجوری شادیم.. ؛
خیلی خوش می گذره.. !


[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 16:29 ] [ namakdoon ]

مردان قبلیه سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برید هیزم تهیه کنید...

 


ادامه مطلب
[ 27 مهر 1389برچسب:, ] [ 16:4 ] [ namakdoon ]

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

Every sixty seconds you spend angry, upset or mad, is a full minute of happiness you'll never get back. هر 60 ثانيه اي را كه با عصبانيت، ناراحتي و يا ديوانگي بگذراني، از دست دادن يك دقيقه از خوشبختي است كه ديگر به تو باز نميگردد *Life is short, Break the rules, Forgive quickly, Kiss slowly, Love truly, Laugh uncontrollably, And never regret anything that made you smile. زندگي كوتاه است، قواعد را بشكن، سريع فراموش كن، به آرامي ببوس، واقعاً عاشق باش، بدون محدوديت بخند، و هيچ چيزي كه باعث خنده ات ميگردد را رد نكن
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 279
بازدید کل : 32413
تعداد مطالب : 114
تعداد نظرات : 88
تعداد آنلاین : 1



Alternative content